فرانک مرمیه، انسان شناس و استاد راهنما در مرکز ملی تحقیقات علمی و عضو انستیتو تحقیقاتی بینارشته ای در چالش های اجتماعی است. او استاد راهنمای مقطع دکتری مردم شناسی در مدرسه مطالعات عالی علوم اجتماعی پاریس نیز هست. او از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷ مدیر مرکز مطالعات یمنی فرانسه در صنعا و از ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ مدیر دپارتمان مطالعات معاصر انستیتو فرانسه خاورمیانه در بیروت بوده است. کارهای تحقیقاتی وی در مورد جوامع شهری و تولید فرهنگی در دنیای عرب است. او پروژه های ترجمه متعددی در زمینه علوم اجتماعی از فرانسه به عربی و بالعکس را راه اندازی و نظارت کرده است. او کتب بسیاری، بالاخص « شیخ و شب » را منتشر کرده است.
در روند جهان شمولی در جریان، نقش فرهنگی و میزان جهان میهنی از معیارهای مهم رتبه بندی میان شهرها هستند. بدین ترتیب و به لطف جذابیتی که برای کارشناسان تولید و اجرا اشکال مختلف جدید فرهنگی دارند، « شهرهای جهانی » بازارهایی برای فرهنگ هستند که همزمان فضاهای خلق اثر، تلاقی آثار و توزیع جریان های فرهنگی را در بر می گیرند. میزان تراکم و پیشرفت یک محیط فرهنگی و هنری اجازه می دهد موقعیت یک شهر را مانند مکانی برای تبادل فرهنگی میان مقیاس های مختلف محلی و جهانی در نظر بگیریم. انواع جهان میهنی، از بسته ترین آن تا بازترین، نشانه تنوع فرهنگی یا توانایی پیوندسازی فرهنگی و نهایتا عامل تفاوت میان شهرها تلقی می شوند. فضاهای هنری و فرهنگی نمایانگر فضاهای جهانی ای هستند که اغلب مانند « مناطق آزاد » فرهنگی عمل می کنند. این گونه فضاها بر محیطهای ملی و محلی ودر عین حال بر شکل گیری انگاشته های فرا ملی تاثیر می گذارند.
آلیس بمباردیه استاد جغرافی در دانشگاه های پاریس و دارای مدرک دکتری جامعه شناسی از مدرسه مطالعات عالی علوم اجتماعی و دکتری تمدن پارسی از دانشگاه ژنو است. اثر وی که در سال ۲۰۱۷ نزد انتشارات پتر لان (سوئیس) منتشر شد «پیشگامان نقاشی نو در ایران : آثار مغفول، کنش های خلاقانه و رسوایی در پیچ و خم دهه ۱۹۴۰» نام دارد.بمباردیه که دانش آموخته تاریخ از دانشگاه سوربن است، زبان فارسی را در دانشگاه اینالکو فرا گرفته و در سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ مرتبا به ایران سفر کرده است.
اینکه هر فرهنگ محصول روندی پیچیده از میان ارتباط با دیگر فرهنگ هاست در ایران می تواند با اوایل شروع به کار دانشکده هنرهای زیبا نمود پیدا کند. این دانشکده به سال ۱۹۴۰ در دانشگاه تهران بنا شد. با پیگیری آندره گودار که نخستین رئیس دانشکده و معمارآن نیز بود، اساس این نهاد و روش تدریس در آن در تمامی سطوح تلفیق شدند. پیشگامان نقاشی نو که همان اولین دانشجویان این دانشکده در رشته نقاشی هستند، شاهد تاثیر اساتید خارجی بر خود می باشند.همزمان با این آموزش هنری تلفیقی، اکثر این پیشتازان نقاشی نو برای ادامه تحصیلات راهی خارج شدند.این جابجایی ها سهم شایانی در تغییر ارزش هایی که از پایان قرن نوزدهم به نقاشی ایرانی جان می بخشید دارند. به تدریج نگاه هنرمندان ایرانی به دنیا و هنر، و نیز روش کار و آثارشان دست خوش تغییراتی شد که تحول هنری عمیقی را در ایران رقم زد.
سیامک دلزنده، پژوهشگر و منتقد هنر ساکن تهران است. او که تجربه هنری خود را با نوشتن و انتشار داستانهای کوتاه آغاز کرده بود، با مهاجرت به کانادا به تحصیل در رشتههای عکاسی و تاریخ هنر در دانشگاه کنکوردیای مونترآل مشغول شد. او در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در شهرهای مونترآل، تورونتو و تهران آثار عکاسی خود را به تماشا گذاشته است. پس از بازگشت به ایران، از سال ۱۳۸۸ تا کنون دهها مقاله و نقد در رابطه با هنر ایران منتشر کرده است. همچنین در چندین برنامه پژوهشی در رابطه با هنر ایران مشارکت داشته و مدخلهایی برای «دانشنامه شبهقاره» و «دانشنامه جهان اسلام» تهیه کرده است. در پاییز ۱۳۹۴ در یک برنامه مبادله منتقد هنری میان اقامت هنری کوشک در ایران و موزه هنرهای مدرن ایرلند در دابلین شرکت کرد و درباره هنر معاصر ایران در موزه هنر مدرن دابلین سخنرانی کرد. در تابستان ۱۳۹۵ با ارائه مقاله به عنوان سخنران در یازدهمین کنفرانس بینالمللی ایرانشناسی در وین شرکت کرد. تازهترین اثر او کتاب تحولات تصویری هنر ایران، بررسی انتقادی است که در تابستان ۱۳۹۵ توسط نشر نظر چاپ و توزیع شده است.
این سخنرانی مقدمهای است بر پژوهشی در رابطه با تاریخنگاری هنر تجسمی ایران. از اواخر قرن نوزدهم میلادی به این سو، کوششهایی به منظور تدارک یک هنر تاریخ برای ایران انجام گرفته است. پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی ضمن تأثیرگذاری بر یکدیگر در این زمینه فعال بودهاند. از انتهای قرن بیستم، نسل تازهای از پژوهشگران این میدان تحقیقاتی را با کمک روشهای متنوعی توسعه داده و به تحقیق در آن مشغول بودهاند. در این گفتار، به این روشها و رویکردها پراخته و بر نسبت این رویکردها با زمینههای گفتمانی و معرفتشناسانه تعمق خواهم کرد. اگرچه این زمینه و بافتار خود محصول جا به جایی و گردش محققین بین ایران، اروپا و آمریکا بوده است. در دو دهه گذشته نه تنها تحرکپذیری نویسندگان در این زمینه تأثیرگذار بوده، بلکه حضور هنرمندان در نمایشگاههای بینالمللی در کنار شرکت در اقامتهای هنری (رزیدنسی) بر بافتار گفتمانی تاریخنگاری هنر ایران تأثیری قابل تعمق داشته است.
سیلویا نائف استاد « عربی » دانشگاه ژنو و استاد راهنما مقطع کارشناسی ارشد « رشته خاورمیانه » است. او در دانشگاه های متعددی در اروپا و کانادا از سال 1995 تا کنون تدریس کرده است. وی که متخصص هنر مدرن در دنیای عرب و مساله تصاویر در اسلام است انتشار کتاب Visual Modernity in the Arab World, Turkey and Iran: Reintroducing the ‘Missing Modern’ (Asiatische Studien/Etudes Asiatiques, 2016) را هدایت کرده و نویسنده کتاب « آیا مساله تصویر در اسلام مطرح است ؟ » (بازنشر سال ۲۰۱۵ (۲۰۰۴)، ترجمه به آلمانی ۲۰۰۷، به ایتالیایی ۲۰۱۱، به فارسی ۲۰۱۵) می باشد. او مسئولیت پروژه های تحقیقاتی متعددی را بعهده داشته است
به سال ۱۹۷۱ شاکر حسن السعید (۲۰۰۴-۱۹۲۶) و دیگر هنرمندان عراقی بیانیه « تک بعدی » (البعد الواحد) که اولین نمایشگاه گروه در بغداد را در پی داشت امضا کردند. این گروه استفاده از حروف عربی (و نه خطاطی) را به عنوان عنصر دیداری که امکان ساختن « هنر آبستره عرب » را فراهم می آورد توصیه می کند. « حروفیه » با موفقیتی بزرگ در دنیای عرب مواجه می شود، تا جایی که به تنها جریان هنری فرا ملی منطقه تبدیل می شود. السعید پیشتر عضو گروه هنر مدرن بغداد بود. گروهی که از ایده مدرنیته ای با ریشه های سنتی محلی حمایت می کرد. ایشان به صوفی گری نیز علاقمند بودند. بدون اراده برقرار کردن ارتباطی (که شاید وجود نداشته باشد یا که در حال حاضر کشف آن غیر ممکن باشد) با تحقیقات هنری که در نقاط دیگر، تقریبا در همین دوره، مخصوصا تحقیقات هنرمندان سقاخانه در ایران، انجام می شد، اینجا سعی می شود به روش السعید و همکارانش برگردیم تا ببینیم منشا الهام ایشان برای استفاده از حروف عربی ورای تفکر ملی چه بوده است. تلاش می کنیم مشخص کنیم جابجایی ها (سفرها و اقامت ها در خارج، مخصوصا در پاریس) یا خوانندگان تا چه حد در شکل گیری این تفکر موثر بوده اند.
امیرعلی قاسمی متولد تهران ۱۳۵۹، کیوریتور مستقل، هنرمند نیومدیا و طراح گرافیک، در سال۱۳۸۳ با مدرک کارشناسی طراحی گرافیک از دانشگاه آزاد تهران مرکز پایان نامه ای با محوریت تاریخ هنر دیجیتال فارغ التحصیل شد. در سال ۱۳۷۷، قاسمی فضای تجربی مستقلی را در تهران با عنوان پارکینگالری، تاسیس کرد که در سال ۱۳۸۱ با گشایش سایت Parkingallery.com، به سکویی آنلاین برای هنرمندان جوان ایرانی و ایده هایشان بدل گشت. قاسمی عکسها ، ویديوها، آثار گرافیک خود را در جشنواره های مختلف و نمایشگاه های متعدد بین المللی نشان داده است و در طی سالهای اخیر جوایزی چند در ایران، تایوان، ژاپن و چین به پوسترهای او تعلق گرفته است. وی همچنین سرپرستی و مدیریت نمایشگاه ها، کارگاه ها و سمینار های آموزشی را برای پروژه های پارکینگالری و دبیری هفت دوره از جشنواره ی ویدیو و پرفورمنس و صدا "دسترسی محدود" را از سال 86 تا کنون برعهده داشته است. امتداد پروژه های نمایشگاه گردانی قاسمی برای موسسات، فضاهای تجربی و دانشگاه ها در کشورهای مختلف به همکاری هایی در آلمان ، هلند، بلژیک، صربستان، بریتانیا ، مصر، ترکیه، ایالات متحده، فرانسه، سوئد، چین، برزیل، کانادا و هند انجامیده است. او به عنوان هنرمند و کیورتور مهمان به موسسات و دانشگاههای مختلف از جمله مرکز فرهنگی شهر بروژ و بنیاد هنر دوی در دهلی نو دعوت شده است. قاسمی در سال نود و دو مجموعهای از ویدیوآرت و فیلمهای تجربی ایران را برای فستیوال های روتردام و گوتنبرگ برگزید، او همچنین دو دوره از سرو نقرهای را داوری کرده و از سال ۱۳۸۲ عضو انجمن طراحان گرافیک ایران است. او در حال حاضر بروی پروژه های عکاسی ، ویدئو، چیدمان و آثار تعاملی اش کار می کند، علاوه بر نمایشگاه گردانی، به نوشتن و ترجمه درباره صحنه هنری تهران و هنر معاصر ایران و جهان، برای مجله های مختلف می پردازد و نیز به کار روی کتابش "مقدمه ای بر تاریخ هنر ویدیو در ایران" مشغول است. "ایران و شرکا" از پروژههای نمایشگاهی - تحقیقاتی قاسمی است که به آرشیوی جمعی از نحوه نمود و نمایش هنر ایران فراتر از مرزها می پردازد او از اعضای موسس جامعهی نیومدیا است که سکویی برای آرشیو، آموزش و معرفی هنرهای بینارشتهای در ایران است. وی به تازگی ادامه تحصیلات تکمیلی به انستیتو هنر در بافتار دانشگاه هنر برلین پیوسته است و زمانش را بین برلین و تهران تقسیم می کند.
امیرعلی قاسمی کیورتور و هنرمند، با نگاه اجمالی به پروژههای اخیر پارکینگالری و جامعهی نیومدیا از جمله بینال سرگردان تهران، جشنوارهی دسترسی محدود، ایران و شرکا، داستانهای بیدارشدن و همهی پاسپورتهای دیگر از منظرتحرک پذیری، جابهجایی و ارتباط آن با فعالیت هنری بینافرهنگی میپردازد و آنرا با متنی در مورد شیوهی کاری خود با کلیدواژه های احتمالی: گذرنامه (اجازهی جابهجایی، دولتها و حکمرانیشان بر سرنوشت بدنها)، برگ عبور (ویزا و رژیم ورود تحت تاثیر اوضاع سیاسی)، قاچاق (ایده و مفهوم هنری)، گمرگ (از دروازهبانهای هنری تا حامیان)، تصرف عدوانی (Squatting)و رزیدنسیهای بدون دعوت (guerrilla residency) به پایان میبرد.
غزال رادپى در سال ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمد و زندگی خود را در تهران و پاریس سپری میکند. او دانش آموخته سینما از دانشگاه های فرانسه است. رادپی در دوسالانه های بین المللی متعددى شرکت کرده است، از جمله پنجاهمین دوسالانه ى ونيز (کلندیتسنی) در سال ۲۰۰۳ هشتمین دوسالانه ی هاوانا (هنر و زندگی) در ۲۰۰۳ سومین دوسالانه ی تیرانا (تابوهای شیرین ، قسمت ۲: باختن بدون بازنده بودن) در ۲۰۰۵، پانزدهمین دوسالانه ی سیدنی (مناطق تماس) در ۲۰۰۶، و هفتین دوسالانه ی شارجه (تعلق داشتن) در ۲۰۰۵. آثار او در مجموعه های عمومی متعددی گردآوری شده، از جمله موزه ی ملی هنرهای مدرن (مرکز پومپیدو) در پاریس؛ موزه ی هنرهای مدرن بنیاد لودویگ در وین ، موزه ی ملی تاریخ مهاجرت، پاریس و Frac Languedoc Roussillion در مون پليه. پوسترهای WANTED او به طور دائم در موزه ی ملی تاریخ مهاجرت به نمایش درمیآیند. از نمايشگاههاى انفرادى اخير غزال رادپى میتوان به "تقصير من" (گالرى كاربن ۱۲ در دبى در ٢٠١٦) و "مجموعه ى ريشه ى دوم ، قسمت اول" ( گالرى نيوه كارزون پاريس در ٢٠١٦ ) و "Mismappings" در ISCP (نيويورك در ٢٠١٧) اشاره کرد.
در سال ١٣٦٥ و در زمان جنگ ايران را ترك كردم. يك سال بعد كه براى تعطيلات به تهران آمده بودم خبر مرگ دوست عزيزی را در جنگ شنيدم. از زمان ورود به مدرسه ى عالى هنرهاى زيباى نيم (١٣٦٧) نیاز مبرمی مرا به سمت احساس گناهم (كه با ترك خانواده و ايران در جنگ بوجود آمده بود) سوق میداد. در سال ١٣٦٩ اولين نقشه ام را درست كردم. اين نقشه از فتوكپي يك تلكس پدرم كه در زمان موشك باران تهران دريافت كرده بودم (١٣٦٦) و يك نقشه بر عكس ايران درست شده بود. شروع کردم به استفاده از نمادهاى جهاني كه جابجابى و "ريشه كن شدگى" را نقش مى كردند. اين نمادها از نقاشى هاى كودكانه الهام گرفته شده بودند. در همه جاى دنيا كودكان تقريباً همان نقاشى نموداری از خانه، خورشيد ، قلب و غيره را مى كشند. از ١٣٨٣ نقشه را وارد فيلمهاى پرفورمنسم كردم. براى من نقشه نه تنها نمايانگر جهان است بلكه استعاره ای از زندگى خانه بدوشى و خانه ها/ سرزمينهاى من است. نقشه نمايانگر وضعيت "در راه" بودن من در سى سال اخير مى باشد. در سال ١٣٨٩ اصلا تمایلی برای اخذ ملّيت فرانسوى نداشتم و اين باعث شد كه دوباره شروع به نقاشى ريشه هام، خانه ها، چمدانها و درختها بكنم، البته اين بار بطور غريزى و بداهه بروى نقشه هاى جهان مى كشيدم. كم كم نمادها پيچيده تر شدند: خانه كه تبديل به چمدان شده بود ريشه در آورد... نقشه ها ديگر تك نبودند بلكه تعدد پیدا کردند، تو گویی با اين كار فقط داستان خودم را نمى خواستم بيان كنم، بلكه داستان بقيه آدمهايى كه "در راهند" را هم مى خواستم بگويم. پرچمهاى روى نقشه ها را سياه مى كردم تا غير سياسى شوند. بعد يك سرى ديگر نقشه كار كردم كه ديگر نقش كشيدن بروى نقشه نبود، بلكه نقشه ها را خراب كرده و باز سازى مى كردم. بدین ترتیب جغرافياى جديدى از دنيا درست مى كردم كه بازتابى از فاجعه هاى ساخته انسان بودند: جنگها، آلودگى ها، فسادها... و نتايج اين فاجعه ها : كوچ و مهاجرت توده اى. اين سه سال گذشته كه بيشتر وقتم را در ايران بودم متوجه شدم كه درختهاى پايدار ريشه دار كشيده ام و چمدان بطور كل از نقاشيهام حذف شده است.
بیش از سی سال است که رز عیسی، نویسنده و کیوریتور و متخصص سینما و هنرهای بصری دنیای عرب و ایران معاصر، سهم بسزایی در ارتقای هنرمندان نواحی در بریتانیای کبیر، اروپا و باقی نقاط دنیا دارد. او که ایرانی-لبنانی تبار است، در حال حاضر در لندن زندگی می کند و انتشارات خود را دارد. وی همچنین با دیگر انتشارات نیز همکاری نموده و در عین حال به برگزاری نمایشگاه هایی با همکاری موسسات خصوصی و دولتی نه تنها در اروپا بلکه در خاورمیانه می پردازد.
این ارائه به اخص به موارد ذیل اشاره خواهد داشت : پویایی تولید شده توسط فرصت های سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ در تبعید برخی طبقات اجتماعی بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ ؛ و استعدادهای ظهوریافته در سالهای ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۸ (با سینما و عکاسی) ؛ و در ارزش نهادن بر بازار هنر (با مزایده ها و انتشارات) ؛ و در نهایت اهمیت زبانهای خارجی در این روند.
بئتریس سیمونه از سال ۱۹۹۹ مدیر تولید و برنامه ریزی در مرکز فرهنگی « لفریش لبل دو مه » است. او که از سال ها پیش در بطن پروژه « لفریش » بوده، در ابتدا به عنوان دبیر کل انجمن « اس اف ت » و سپس از ابتدای تاسیس « بل » در سال ۲۰۰۷ با این مرکز همکاری کرده است. بئتریس سیمونه با مسئولیت هایی که بر عهده داشته است در تفکر و اجرای پروژه فرهنگی برای پروژه شهری این منطقه متعلق به مارسی با گسترش بهره برداری های جدید، به طور مثال برای خردسالان و فعالیت فرهنگی در حوزه جوانان و به کارگیری رویکرد فراگیر « لفریش » در قلمرو خود، سهیم بوده است.
« لفریش لبل دو مه » بسان لابراتوار دائمی هنری شهر. بیش از بیست سال است که تجربه ای بی بدیل در فرانسه، با موضوع کارکرد هنر در شهرک مرتبط با جمعیت، در شهر مارسی در گسترش است. این مرکز فرهنگی یکی از گویاترین تجارب جریان قلمروهای جدید هنر در سی سال اخیر فرانسه است. از ابتدا، اقامتگاه هنری نیروبخش این جریان بوده است.
حمیدرضا پژمان متولد ۱۳۵۹ مدرک کارشناسی کارگردانی تئاتر را از دانشگاه هنر سوره تهران در سال ۱۳۸۳ به دست آورد. او پیش از این موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته مهندسی معدن از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب شده بود. وی پس از اتمام تحصیلاتش در ایران در لندن زندگی کرد و قبل از بازگشت به تهران و کار بر روی تجارت خانوادگی در بارسلونا مشغول به تحصیل شد. حمیدرضا پژمان موسس بنیاد پژمان است؛ بنیاد هنری مستقل و غیر انتفاعی در تهران که از سال ۱۳۹۳ شروع به کار کرده است. بنیاد پژمان در جهت پشتیبانی از جریان فرهنگی، هنر و هنرمندان از طریق برنامه هایی پویا مانند نمایشگاهها، سخنرانیها و دیگر رویدادهای مرتبط در فضاهای مختلف این مرکز از جمله کارخانه آرگو، کندوان و پروژه کافه موزه به عنوان حامی در صحنه هنر ایران فعالیت میکند. حمیدرضا پژمان از سال ۱۳۸۳ به جمع آوری مجموعه آثار هنری روی آورده است و از آن سال تا کنون به عنوان حامی و گرداورنده آثار هنری نقش ایفا میکند.
جوامع و موسسات فرهنگی غربی برای تبلیغ و ترویج هنر و هنرمندانِ آن ناحیه چه میکنند؟ این عملکرد در قیاس با خاورمیانه چه تفاوتهایی را شامل میشود؟ مناطق و مراکز فرهنگی مختلف چگونه و با چه رویکردی به هنرمندان و هنر آن منطقه بها میدهند؟ وجه تمایز آثار هنری هنرمندان ساکن ایران در قیاس با هنرمندان مقیم خارج از ایران در چیست؟ در تولید و ارایه کار در سطح محلی و بین المللی هنرمند ایرانی با چه چالشها و مشکلاتی روبه روست؟ هنرمند ایرانی بودن به چه معناست و چگونه باید و نباید بر عملکرد و تولید وی تاثیر بگذارد؟ این ارائه در راه جستجو برای پاسخ به این سوالات کلیدی تلاش میکند نگاهی موشکافانه تر به رابطه بین جغرافیا و هنر آن منطقه داشته باشد. همچنین شامل مثالهایی از هر دو طیف خواهد بود و حول جنبه های منفی محدود شدن در منطقهای خاص اصدر تولید اثر هنری - بحث خواهد کرد.
او هنرمندی فرانسوی-یونانی است که در چند رشته فعالیت می کند و به مفاهیم زبان و ارتباط در عصر پسااینترنت می پردازد. کار او مخاطب را به تفکر بر ساختار، دوام و بازسازی میراث فرهنگی و تاریخ جمعی فرا می خواند و نحوه تاثر پذیری شرایط انسانی ما از فناوری های جدید را به چالش می کشد. چیدمان های ویدئویی، نئون، متن، پرفورمانس مجازی : رسانه های مختلفی که وی استفاده می کند، زبانی را بیان می کند که در سطح اول تعامل قرار می گیرد. سطحی که اشیا از تعارض گریخته اند برای ادغام شدن. کار او در چارچوب نمایشگاه های انفرادی یا جمعی در اروپا، آمریکا، آسیا و خاورمیانه در مراکز معتبر و متعددی به نمایش درآمده است.
نامه های ایرانی، مونتسکیو، ۱۷۲۹. در « نامه های ایرانی » مونتسکیو تجربه دو مسافر ایرانی که برای اولین بار از فرانسه بازدید کرده اند را روایت می کند و از خلال نظرات ساده دلانه و حیرت معصومانه ایشان از آداب و رسوم فرانسوی به نقد جامعه قرن هجدهم این کشور می پردازد. طی اقامت یک ماهه خود در ایران، خانم اسمرالدا کوسماتوپولوس این جمله مونتسکیو را نقطه شروع کار خود قرار داده، با تلاشی در جهت مخالف، سعی دارد نشان دهد در جامعه معاصر ما، در دوره ای که فناوری های جدید با شتاب به سمت یکسان سازی فرهنگی در دنیا گام برمی دارند، چطور با مساله تفاوت – از جمله تفاوت ملیتی، مذهبی، تاریخی، فرهنگی یا قومی – برخورد می کنیم.اثر « چگونه میشود ایرانی بود؟ » وی که در ماه می ۲۰۱۶ در گالری محسن در تهران به نمایش گذاشته شد، تلفیقی است از عکاسی، نئون، اصوات، و نهایتا اشیائی که با شوخ طبعی برای ترسیم کاریکاتوری سرگرم کننده از شیوه قوم محور در دوره پسااینترنت برای نزدیک شدن به « دیگری » گرد هم آمده اند.
روشنک روشنایی (م. ۱۳۶۰ تهران، ایران) مدرک کارشناسی ارشد معماری را در سال ۱۳۸۴ از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران مرکز دریافت کرده است و از آن زمان تا کنون در دانشگاهها و موسسات آموزشی گوناگون به تدریس معماری و تاریخ هنر مشغول است. او در سال ۱۳۹۴ با گالری شهریور و در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ با گالری محسن در امور اجرایی همکاری داشته است. او در حال حاضر مدیر اجرایی اقامتگاه هنری کوشک در تهران است.
اهمیت جابجایی مکانی هنرمندان در میان کشورها به نتیجهی حاصل از آن است و صرفا مسافرتهای فرامرزی مهم نیستند. به همین دلیل است که این گفتار در پی جستجوی مزایای جابجایی مکانی هنرمندان برای خودشان و افراد حرفهای فعال در زمینهی فرهنگ و نیز عموم مردم و موسسات مرتبط است. تلاش من بر این است که به این موضوع به عنوان ابزاری برای حفظ و بهبود گفتگوها، تبادلات و بازخوردها در همکاریهای فرهنگی نگاه کنم. اقامتگاههای هنری قادرند که هنرمندان را در تبدیل فعالیتهای هنریشان به تحربیات سیال و کوتاه مدت همکاری و تولید هنری یاری دهند و به مخاطبان و همینطور عموم افراد جامعه نیز دستاوردهای قابلتوجهی ارائه دهند. از آنجایی که پویایی فرهنگی بین المللی ابزاری برای بهبود روابط سیاسی و تجاری است، امکان دیده شدن در فضای جهانی هنر و فرهنگ از طریق جابجایی مکانی، در این عصر بحران و تحول برای بسیاری از کشورها عامل مهمی به شمار میرود.
سمیرا هاشمی (۱۳۶۱، کرمان)، هنرمند بینارشته ای، کیوریتور و مدرس ساکن اصفهان است. او فعالیت خود را به عنوان هنرمند آغاز کرد و در ادامه به عنوان کیوریتور نیز فعالیت نمود. از جمله فعالیتهای اخیر او بهعنوان کیوریتور میتوان به پروژهی «انزوالناپذیری حافظه» در آلتر ویرهبانهوف گالری (فرايبورگ، آلمان، ۲۰۱۵)، «پلاس» در آرتفر سوپرمارکت (استکهلم، سوئد، ۲۰۱۶)، «بر ساخت نافرجام»، (مرکز آفرینشهای معاصر، اصفهان، ۲۰۱۷)، و «جهانهای ممکن» در (کونستهال پوتسدام، پوتسدام، آلمان، ۲۰۱۷) اشاره کرد. سمیرا هاشمی فارغالتحصیل رشته ژانرهای جدید از مؤسسه هنر سانفرانسیکو و هنر معاصر از دانشگاه هنر برمینگهام انگلستان است. ویدیوهای و پرفورمنسهای سمیرا هاشمی در فستیوالهای مختلف بینالمللی از جمله فستیوال «داست» در برزیل، «پاراماسالا» در استرالیا، «فونلد» در پرتغال ، «فیلم و پرفورمنس پرتلند» در آمریکا، «فوکس» در دانمارک ، «موزهی پوری» در فنلاند و «موزه اکسترزا» در مکزیک بهنمایش درآمدهاند.سمیرا هاشمی منتخب برنامه تحقیقاتی کیوریتوری «شمال بالتیک ٢٠١٧» و جایزهی فاند «کانتکت» مؤسسهی هنر و فرهنگ آلمان است. او همچنین یکی از مؤسسان فضای مستقل هنری و رزیدنسی [ وَ ] در اصفهان است. کیوریتوری پورتال «شرد استودیوز» در اصفهان از دیگر سوابق اوست.
فضای مستقل هنری [ وَ ] در زمستان ۱۳۹۴ بهعنوان فضایی جایگزین و هنرمندگردان در اصفهان شکل گرفت. بخشی از فعالیت [ وَ ]، طراحی برنامهها و پروژههای هنری در بستر ایران و فضاهای بینالمللی است. فعالیت اساسی [ وَ ]، تدوین و فراهمکردن برنامههای اقامت (رزیدنسی) هنری برای هنرمندان بومی و غیربومی در شهر اصفهان است. [ وَ ] در تلاش است تا ارتباطات و همکاریهای محلی و بینالمللی را گسترش دهد. در این گفتار، تمرکز بر تجربهی اجرایی [ وَ ] در مدت فعالیت خود، اثرِ جابهجایی هنرمندان بر [ وَ ] و گردانندگان آن، و فضای هنری بومی، و تجربهی شخصیِ گردانندگان این فضا که به عنوان هنرمند و نمایشگاهگردان، که هم بهطور مشترک و هم انفرادی، در برنامههای اقامتی متنوعی تاکنون شرکت کردهاند، خواهد بود.
مونا آقابابایی متولد اصفهان و فارغ التحصیل کارشناسی و کارشناسی ارشد از دانشگاه هنر تهران است. او در حوزه هنرهای بصری فعالیت میکند و کارهایش در نمایشگاهای انفرادی و گروهی بسیاری در ایران، ترکیه، استرالیا، آلمان، لهستان، بلژیک، امریکا و انگلیس نمایش داده شده است. او شرکت در پنچمین، سومین و دومین بینال مجسمه های شهری تهران در گالری برگ و ششمین و هفتمین بینال ملی مجسمه تهران در فرهنگسرای نیاوران و موزه هنرهای معاصر تهران را در کارنامه کاری خود دارد. او جایزه اول از پنچمین بینال مجسمه های شهری تهران را در سال ۱۳۹۶ و جایزه هنرمند جوان را در سال ۱۳۸۸ از فستیوال مجسمه های کنار دریا سیدنی دریافت کرد. تاکنون بورس های متعددی در برنامه های اقامت هنری چون، اسکالپچر اسپیس، نیویورک ، مک داول کلونی نیوهمپشایر امریکا، مرکز هنری هد لنز، سان فرانسیسکو امریکا و برنامه اقامتی گالری ای سی سی در وایمار، آلمان و بیروت آرت رزیدنسی، لبنان را دریافت کرده است. از موسسان فضای مستقل و هنری "و" در اصفهان است که از ۱۳۹۴ به هنر معاصر از طریق پروژه های هنری، برگزاری جلسات گفت گوی هنرمندان و برنامه اقامت هنری می پردازد.
فضای مستقل هنری [ وَ ] در زمستان ۱۳۹۴ بهعنوان فضایی جایگزین و هنرمندگردان در اصفهان شکل گرفت. بخشی از فعالیت [ وَ ]، طراحی برنامهها و پروژههای هنری در بستر ایران و فضاهای بینالمللی است. فعالیت اساسی [ وَ ]، تدوین و فراهمکردن برنامههای اقامت (رزیدنسی) هنری برای هنرمندان بومی و غیربومی در شهر اصفهان است. [ وَ ] در تلاش است تا ارتباطات و همکاریهای محلی و بینالمللی را گسترش دهد. در این گفتار، تمرکز بر تجربهی اجرایی [ وَ ] در مدت فعالیت خود، اثرِ جابهجایی هنرمندان بر [ وَ ] و گردانندگان آن، و فضای هنری بومی، و تجربهی شخصیِ گردانندگان این فضا که به عنوان هنرمند و نمایشگاهگردان، که هم بهطور مشترک و هم انفرادی، در برنامههای اقامتی متنوعی تاکنون شرکت کردهاند، خواهد بود.
شهناز سلامی دانش آموخته ی فرانسه شناسی از دانشگاه تهران، ایران شناسی از دانشگاه سوربن پاریس 3 و جامعه شناسی سیاسی از دانشگاه لومیر لیون ۲ فرانسه، پژوهشگر موسسه مطالعات سیاسی لیون در حوزه سیاست گذاری فرهنگی
واژه مالکیت فکری با فرهنگ ایرانی بیگانه است و تحت تاثیر قوانین غرب و به ویژه کشور فرانسه وارد ادبیات حقوقی ایران شده است. ایران تا کنون به مقررات تعهد آور بین المللی در زمینه آثار ادبی وهنری نپیوسته است. با این همه نخستین تلاش مقنن ایرانی در زمینه حمایت از پدید آورندگان آثار ادبی وهنری با تصویب قانون حمایت از مولفان ومصنفان وهنرمندان در سال ۱۳۴۸ و با الهام از نظام حق مولف در فرانسه آغاز شد. در ایران آنگونه که به حقوق مالکیت صنعتی پرداخته شده به حقوق مالکیت ادبی وهنری توجه نشده است. ایران پس از انقلاب اسلامی قریب به اتفاق معاهدات بین المللی ناظر بر حقوق مالکیت صنعتی را پذیرفته وبه کنوانسیون های مربوطه ملحق شده اما در مورد حقوق مالکیت ادبی وهنری چنین اتفاقی نیفتاده ودر داخل کشور نیز حمایت از حقوق ادبی وهنری با اتکا به قانون سال ۱۳۴۸ صورت می پذیرد که با توجه به گذشت بیش از ۴۵ سال از تصویب آن روزآمدکردنش ضرورتی اجتناب ناپذیر است. ایران به عنوان عضو ناظر سازمان تجارت جهانی چگونگی الحاق به سازمان مذکور را مورد توجه قرار داده است. این الحاق مستلزم پذیرفتن واجرای استاندارد های بین المللی حمایت از مالکیت آثار ادبی و هنری و پیوستن به کنوانسیون های برن و رم است. در راستای تامین اهداف فوق در سال ۱۳۸۳ با همکاری سازمان جهانی مالکیت معنوی وتوسط کمیسیونی مرکب از اساتید حقوق، قضات و وکلای دادگستری تهیه پیش نویس لایحه ای با عنوان لایحه قانون جامع حمایت از حقوق مالکیت ادبی، علمی، هنری و حقوق مرتبط در دستور کار دولت قرار گرفت. هم اکنون این لایحه در مجلس شورای اسلامی در حال تدوین و بررسی است تا قانون سال ۱۳۴۸ روزآمد، پاسخگوی نیاز های جدید و منطبق با تحولات و اقتضایات ملی و بین المللی شود. این سخنرانی از یک سو به نقش حقوقدانان ایرانی دانش آموخته در خارج از کشور در تدوین قوانین داخلی حقوق مالکیت ادبی و هنری، الهام آنان از قوانین سایر کشور ها به ویژه نظام حق مولف در فرانسه و مشکلات پیش روی آن ها می پردازد و از سوی دیگر تاثیر رفت و آمد ایرانیان به خارج از کشور – مسافران، دانشجویان، دیپلمات ها، دوستداران سینما و غیره – را بر ورود تکنولوژی های جدید در حوزه سمعی بصری و شکل گیری بازار غیر رسمی فیلم در ایران مورد بررسی قرار می دهد.
علیرضا لبشکا کیوریتور موسسه ی کاف/تهران و مدیر پروژه های رف/ برلین است. تمرکز او بر تغییر فضاهای عمومی شهری و واکنش هنرمندان نسبت به آنهاست. علاوه بر برگزاری ده ها نمایش از هنرمندان ایرانی و بین المللی، تجربه ی نوشتن مقاله و نقد در کتابها، کاتالوگها و مجله ها ی معتبر را در کنار سخنرانی و تدریس تئوری هنر در کارنامه ی خود دارد.
تصاویر، چه در هنر و چه در رسانه های جمعی، جزئی جدایی ناپذیر از بحران مهاجرین هستند که جهان، به خصوص خاورمیانه و اروپا در سال های اخیر با آن روبروست. تصاویر تولید کننده مفاهیمی سیاسی چون قانونی/غیرقانونی، مازاد/کسری و ناخوانده/دعوت شده هستند. این سخنرانی رویکردی انتقادی خواهد داشت به تولید تصاویر در باب مسئله ی پناهندگی.
سونیا مقدری، دارنده مدرک دکتری مردم شناسی، علاقمند به روابط اجتماعی (مخصوصا موارد ایرانی و افغانی) است که در جریان مهاجرت شکل می گیرند یا از بین می روند. در رساله دکتری که در سال ۲۰۱۶ در موسسه مطالعات عالی بین المللی و توسعه در ژنو از آن دفاع کرد، به ترکیب فراکاوی تمییز اجتماعی میان ایرانی های مقیم هامبورگ در آلمان، با توجه به تعهدات ایشان در زمینه های اجتماعی فراملی می پردازد. این کار، ادامه تحقیقات وی بر تعاملات فرامرزی که زمان تحصیل خود در دانشگاه « اکس-مارسی » شروع کرد می باشد. تحقیقاتی که سرانجام به کتاب « مهاجرت و نوگرایی ایرانی : خانواده های فراملی » بدل شد که توسط انجمن ایران شناسی فرانسه در ایران به سال ۲۰۱۵ چاپ شد. سونیا مقدری دانشجوی فوق دکتری در موسسه « مکس پلانک » در زمینه مطالعات بر گوناگونی ادیان و اقوام (گوتینگن، آلمان) است و تحقیقات حال حاضر وی در مورد پویایی تمییز اجتماعی در چارچوب خیرخواهی ایرانیان در آلمان برای استقبال از مهاجران با ملیت های مختلف است.
در حوزه تولید سینمایی در آلمان، زمینه های اجتماعی با ناپایداری بزرگی مواجه هستند. در این موقعیت شغلی بی ثبات، ارتباطات اجتماعی چالشی مهم هستند که در آن مرز مستقیم میان سود و زیان همه روزه مطرح است. با مطالعاتی بر مهاجرت ها که تردید موجود در روابط افراد « دگرسان شده» با توجه به عناصر فرهنگی، قومی یا ریشه ای را نشان می دهند، می توان مقایسه ای جالب انجام داد. هدف این ارائه، نشان دادن پیشرفت روابط میان دو متخصص فیلم که هویتی ایرانی را تقویت می کنند، بابک و میلاد، در شرایط تعهدات ایشان در زمینه های اجتماعی و حرفه ای و شخصی در آلمان، ایران و بین الملل است. رفت و آمد میان مجاورت و فاصله، انعکاس دهنده مذاکرات همیشگی و پیچیده میان نظام های ارزشی متفاوت و سازنده این زمینه های اجتماعی، در روزنه های تردید است.
پوریا جهانشاد فارغ التحصیل مهندسی عمران از دانشگاه پلی تکنیک تهران و دانش آموخته چندین موسسه و پژوهشکده مختلف در زمینه سینما و جامعه شناسی است. حوزه تخصص و مطالعه او ساز و کارهای بازنمایی در سینما و هنر معاصر و بررسی کارکردهای اجتماعی و ایدئولوژیک هنر است. او سال هاست در زمینه مقولاتی مانند شهر، فرهنگ، هویت و جنسیت و ارتباط این مقولات با هنر مشغول پژوهش و آموزش است و مقالات متعددی درهمین زمینه به رشته تحریر در آورده است. او همچنین به عنوان هنرمند و فیلمساز تعداد زیادی فیلم مستند و تجربی ساخته است و برای چندین تئاتر مولتی مدیا در داخل و خارج ایران اثر ویدیویی طراحی و اجرا کرده است. فیلم ها و ویدیوهای او تاکنون در بیش از ده فستیوال بین المللی نمایش داده شده اند و موفق به کسب جوایزی هم شده اند. پوریا جهانشاد طی چند سال اخیر با همکاری دکتر بهرنگ صدیقی)جامعه شناس(، به تئوریزه کردن ترم انتقادی مستند جامعه شناخت « رخداد تازه» مشغول است و در حال حاضر مدیر گروه به عنوان تنها گروهی در ایران شناخته می شود که به شکل تخصصی » رخداد تازه مستند « است. گروه » مستند در زمینه پیوند جامعه شناسی مردم مدار public sociology با فیلمسازی مستند فعالیت دارد و در حال حاضر نزدیک پنجاه نشست پژوهشی در این زمینه برگزار کرده است.
سخنرانی جهانشاد، یه بازنمایی دیاسپورای افغان ها در ایران از خلال فیلم های مستند و بازخوردهای آن می پردازد. این مستندها که توسط فیلمسازهای ایرانی و افغانستانی ساخته شده اند تبعیض ها و نواقص قانونی در خصوص مهاجرین را به معرض نمایش خواهد گذاشت. فیلم هایی که خواسته یا ناخواسته جایگاه فرودستی مهاجرین را تثبیت می کنند. در واقع بسیاری از این مستندها با تبدیل مهاجرین به ابژه های ترحم و دلسوزی، پتانسیل درونی و قدرت دیاسپورای مهاجرین را نادیده می گیرند و صرفاً چشمشان به دولت ها و خیریه ها است. پوریا جهانشاد در این سخنرانی تلاش خواهد کرد طبقه بندی از انواع این مستندها ارائه بدهد که بدون شک به دیگر مستندهایی از این نوع که در کشورهای اروپایی هم ساخته می شود قابل بسط است.
فریبا عادل خواه، مردم شناس، پژوهشگر دانشگاه علوم سیاسی در پاریس می باشد. از مطالب منتشر شده از وی میتوان به انقلاب زیر نقاب، زنان مسلمان ایران ؛ ادم اجتماعی |ادم حسابی در ایران ؛ هزار ویک مرز ایران. اهمیت سفر در ساختار هویتی؛ سیاه و سفید انچه از ایران میدانیم ؛ و زمین جنگ، جنگ زمین در افغانستان، تحلیلی از چهار دهه بحران کشور همسایه اشاره کرد.
از زمان فروپاشی حکومت صدام حسین در سال ۱۳۸۲ بوِیژه به دلیل رشد سفرهای زیارتی دو دهه اخیر، و مشکلات ارتباطی با عربستان سعودی، شاهد توسعه روز افزون زائران اربعین به دیار عتبات هستیم. مکانهای زیارتی در طول تاریخ کانون تجمع فعالیتهای متنوعی بوده و می باشند که معماری این اماکن امروز تحت عنوان مجموعه های مذهبی حکایت گویائی است از این واقعیت چرا که متشکل هستند از مسجد، مدارس علمیه، زیارت گاه و بازار. همت بلند و تلاش بی نظیر گروهی که مسئولیت ساخت ضریح امام حسین در کربلا را به عهده گرفتند در این رابطه قابل ملاحظه و تعمق می باشد. پروژه ای که در سالهای میان ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۱ توسط واحدی متشکل از همکاریهای بخش خصوصی و دولتی آغاز گشت و با بسیج گروهای مختلف از صنعتگران، اصناف، خیرین، داوطلبین افتخاری، و نیز رقابتهای تنگاتنگ میان آنان و میان نهادهای محلی، ملی و بین المللی شکل گرفت. بنابر سخنان مدیر هماهنگی پروژه، ساخت ضریح امام حسین یک مدرسه بود برای دست اندرکاران این پروژه، زیرا باعث تغییر نگاه و پیشداوریهای ما به مقوله دینداری گشته، تمام معیارهای گذشته ما را نسبت بدان متحول کرد. این تلاش مبین تحولات وسیع دیگری است و در تداوم و یا چارچوب آن قرار میگیرد که از آن جمله میتوان اشاره کرد به: رشد و بازتاب الگوی توسعه دوبی در کشورهای منطقه، سوریه (البته قبل از سال ۱۳۸۸)، نجف، کربلا و مشهد؛ تولید علوم دینی و شناخت آن توسط مراکز زیارتی؛ رشد و توسعه قدرت نرم نه فقط بدست سیاستمداران و در کانونهای سیاسی که بدست تجار و در کانونهای داد وستد؛ اهمیت حضور اقشار مختلف وغیر سیاسی همچون جوانان، تجار، زنان، خانوادها و بلاخره بازتاب پروژه های فرا مرزی در کانونهای ملی.
امين مقدم دكترا خود را در رشته جغرافياى انسانى و مطالعات شهرى از دانشگاه ليون ٢ دريافت كرده است. او پژوهشگر واحد پژوهشى URMIS در دانشگاه پاريس ديدرو و انجمن ایرانشناسی فرانسه است ودر موسسات دانشگاهى متعددى از جمله دانشگاه علوم سیاسی Sciences Po، موسسه ملى زبانها و تمدنهاى شرقى Inalco و دانشگاه اكس-مارسى تدريس كرده است. حوزه تحقيقاتى او مهاجرت، جابه جايى وگردش الگوهاى شهرى در سطح خاورميانه مى باشد. پژوهشهاى اخير او بر مسئله تحولات شهرى مرتبط با فعاليتهاى هنرى و فرهنگى در كشورهاى در حال توسعه متمركز بوده است. در همين مورد، او به تازگى با همكارى سوفى برون ، پرونده تخصصى مجله علمى "جغرافيا و فرهنگها" را در سپتامبر باموضوع "بازارهاى نو و سرزمينهاى جديد هنرى در شهرهاى كشورهاى جنوب(در حال توسعه)" منتشرکرده است. او همچنين، باهمكارى سرژ وبر، شماره تخصصى مجله "انسانها و مهاجرات" را با عنوان "ديازپورااهاى ايرانى" در سال ٢٠١٥ به چاپ رساند.علاوه بر فعاليتهاى دانشگاهى، امين مقدم به عنوان مشاور براى چندين موسسه فرهنگى از جمله موزه لوور ابوظبى فعاليت داشته است.
مجله "انسانها و مهاجرت" قديمى ترين مجله علمى تخصصى در فرانسه است كه به مطالعه پديده هاى مهاجرتى مى پردازد. اين مجله مورد حمايت موزه ملى مهاجرت است. در سال ٢٠١٥ هيئت تحريريه اين مجله تصميم به انتشار يك شماره تخصصى در مورد ديازپوراهاى ايرانى گرفت. اين شماره با برخوردى مبتكرانه به كنكاش در مورد سرزمينهاى مقصد ايرانيان كه تا آن زمان كمتر مورد مطالعه قرارگرفته بودند ( ارمنستان، دبى، كانادا و...) پرداخت و نويسندگان اين شماره موضوعاتى از جمله شركت در انتخابات و حق راى در خارج از كشور، ادبيات و تورريسم را مورد توجه مقالات خود قرارداده اند. بخشى از اين شماره به اهميت مشخصات جابه جايى و مهاجرت در سطح منطقه و بر اشكال مختلف معاشرت پذيرى در خارج از مرزها و در سرزمينهاى نزديك كشور مبدا پرداخته است. اين سخنرانى مرورى خواهد داشت بر فضاهاى عمومى و تعاملات اجتماعى در چند شهر كشورهاى همسايه ايران از جمله در دبى و ايروان.
سرژ وبر استاد جغرافيا دانشگاه پاريس مارن لاواله و پژوهشگر واحد پژوهشى "آناليز تطبيقى قدرتها" مى باشد. تحقيقات او بر موضوعات مهاجرات از كشورهاى اروپاى شرقى (رومانى، اوكرين و لهستان) به ايتاليا، سياستهاى مهاجرتى اروپا، تكثرفرهنگى در فرانسه بخصوص در پاريس و جابه جايى و تحرك پذيرى در حاشيه اروپا متمرکز بوده است. سرژ وبر عضو هيئت هاى علمى متعددى از جمله در هيئت تحريريه مجله "انسانها و مهاجرت" است.
مجله "انسانها و مهاجرت" قديمى ترين مجله علمى تخصصى در فرانسه است كه به مطالعه پديده هاى مهاجرتى مى پردازد. اين مجله مورد حمايت موزه ملى مهاجرت است. در سال ٢٠١٥ هيئت تحريريه اين مجله تصميم به انتشار يك شماره تخصصى در مورد ديازپوراهاى ايرانى گرفت. اين شماره با برخوردى مبتكرانه به كنكاش در مورد سرزمينهاى مقصد ايرانيان كه تا آن زمان كمتر مورد مطالعه قرارگرفته بودند ( ارمنستان، دبى، كانادا و...) پرداخت و نويسندگان اين شماره موضوعاتى از جمله شركت در انتخابات و حق راى در خارج از كشور، ادبيات و تورريسم را مورد توجه مقالات خود قرارداده اند. بخشى از اين شماره به اهميت مشخصات جابه جايى و مهاجرت در سطح منطقه و بر اشكال مختلف معاشرت پذيرى در خارج از مرزها و در سرزمينهاى نزديك كشور مبدا پرداخته است. اين سخنرانى مرورى خواهد داشت بر فضاهاى عمومى و تعاملات اجتماعى در چند شهر كشورهاى همسايه ايران از جمله در دبى و ايروان.
معمار و شهرساز- دکترای جغرافیای شهری از دانشگاه نانتر پاریس. مدرس در دانشگاه معماری پاریس لاویلت ((ENSAPLV عضو هیت علمی لابراتوار انسان شناسی و معماری (LAA-LAVUE) نگارنده کتاب محله های مردمی تهران -سال ۱۳۹۶ نشر معین و انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران
در چند دهه اخیر، ترکیه یکی از مهمترین مقصد های توریستی ایرانیان است. رویای زندگی مدرن و لوکس ، تفریحات متنوع و جذابیت مناظر زیبا، سفر به این کشور همسایه را رایج کرده است. از طرفی این سفرها و از طرف دیگرمحصولات فرهنگی چون سریال های تلویزیونی در تولید الگوهای شهری جدید نقش مهمی را ایفا میکند. هدف این مقاله بررسی تاثیر این الگوها بر تحول سبک زندگی و الگوهای کالبدی و ذهنی در ایران است.
برای ثبت نام اینجا را کلیک کنید.
جا به جایی انسانی و آفرینش هنری ۲۰۱۷